تاریخ: ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ، ساعت ۲۳:۱۷
بازدید: ۲۱۸
کد خبر: ۸۳۶۸۳
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت

چرا بازاری‌ها از تحلیلگران سهام پیشی گرفتند؟ | شانس مبتدی و ذهن مارگَزیده

می متالز -حال این روزهای بورس را واقعا سخت است درک کنیم. شاخص کل بورس تهران به 440 هزار واحد رسیده است. نقدینگی در سهام می‌تازد و به سهام اجازه اصلاح نمی‌دهد. ما نیز مطمئن نیستیم که واقعا نقطه پایان صعود سهام کجاست.
چرا بازاری‌ها از تحلیلگران سهام پیشی گرفتند؟ | شانس مبتدی و ذهن مارگَزیده

به گزارش می متالز، قدرت پیشبینی درباره سهام به چند روز و بعضا چند ساعت محدود شده است و هر کسی در ماه‌های اخیر با هر استدلالی عنوان کرده که سهام در پایان مسیر صعودی قرار گرفته شکست بزرگی را متحمل شده است. اما چرا برخلاف آن‌چه که تحلیلگران پایان صعود سهام را پیشبینی کرده بودند بورس به مسیر صعودی خود ادامه می‌دهد و به دنبال سایرین سودهای به مراتب بیشتری را در مقایسه با تحلیلگران کسب کرده‌اند.

 واقعا جسارت می‌خواهد اگر کسی در شرایط کنونی بگوید که سهام به پایان مسیر صعودی خود رسیده است و باید در انتظار آغاز یک روند اصلاحی باشیم. ما نیز از ماه‌ها قبل به عبور سهام از خطوط قرمز ارزندگی اشاره کرده بودیم و شرایطی که می‌تواند صعود سهام را توجیه کند را برشمردیم: از آن‌جا که تحولی عظیم در اقتصاد کشور در دسترس نیست رشدهای افسارگسیخته سهام را می‌توان نشان از انتظارات تورمی دانست که می‌تواند اقتصاد کشور را با مشکل شدید همراه کند. به صورت مشخص آن‌چه افسار سهام را در دست گرفته است نقدینگی سنگینی است که مقاومت‌های قیمتی را یکی پس از دیگری در هم می‌شکند. منبع این نقدینگی کجاست و حجم آن چه میزان است می‌تواند آینده قیمتی سهام را مشخص کند اما پراکندگی نقدینگی به حدی زیاد است که واقعا نمی‌توان تخمین دقیقی از قدرت و شدت پول در برابر سهام داشت. این موارد بارها در «دنیای بورس» مورد اشاره قرار گرفته و اگر مخاطب «دنیای بورس» هستید عنوان «دریای بی‌کران پول و تعداد محدود سهام» را برای توصیف وضعیت کنونی بارها مورد استفاده قرار داده‌ایم.

اما آن‌چه توجه ما را به خصوص در نیمه دوم سال 98 به خود جذب کرد این بود که چرا و چگونه عده‌ای سودهای کلان و رویایی را به دست آوردند. این افراد اتفاقا کمتر در  دسته تحلیلگران قرار داشتند و رویه بازار سهام به طرفی پیش رفت که اتفاقا هر چه اطلاعات کمتری از قوانین حاکم بر سهام و واقعیت‌ها داشتید بیشتر سود می‌کردید. برخی از فعالان بازار عنوان می‌کنند که شاید اتفاقا مشکل از جای دیگری ناشی می‌شود و چون عده‌ای که نام تحلیلگر را بر خود نهاده‌اند در مفهوم واقعی کلمه «تحلیلگر» نیستند و به اشتباه آن‌ها را با این عنوان می‌خوانند. ما نیز شک نداریم که تعداد واقعی تحلیلگران سهام از تعداد عناوینی که در بازار عنوان می‌شود به مراتب کمتر است اما واقعیت داستان که چرا عموم بازار سودی به مراتب بیشتر حتی از تحلیلگران کارکشته بازار کسب کردند (از نظر درصد رشد) در  دو موضوع نهفته است.

شانس مبتدی 

بررسی‌ها نشان می‌دهد که اتفاقا افراد مبتدی که زمان ورود آن‌ها به بورس کمتر از یک سال است سودهای به مراتب بیشتری را کسب کرده‌اند. این موضوع با شانس مبتدی توجیه می‌کنند. شانس مبتدی به افراد تازه‌کاری اشاره دارد که به مراتب سود بیشتری از افراد کارکشته کسب کرده‌اند. بورس تهران نیز طی حدود یک سال اخیر از این دست برندگان را زیاد به خود دیده است. شاید علت اصلی پیروزی افراد تازه‌کار دقیقا در عدم آگاهی از میزان ریسک‌هایی است که می‌تواند متوجه آن‌ها باشد و به این ترتیب سود به مراتب بیشتری نسبت به افراد قدیمی‌ و کاربلد بازار به دست می‌آورند. حال اگر شانس با آن‌ها یاری باشد و مانند بورس تهران روند بازار نیز آن‌ها را تایید کند اتفاقا «شانس مبتدی» خود را بهتر نشان می‌دهد.

در نتیجه اتفاقا افراد تازه‌کار که به صورت شانسی به خرید وفروش سهام پرداخته‌اند و احتمالا به سمت سهامی کشیده شده‌اند که موج‌های سفته‌بازی سنگین‌تری را در آن شاهد بودیم (ریسک‌های سنگین‌تری داشته‌اند که تحلیلگران از آن‌ها دوری می‌کنند) سودی به مراتب بیشتر از کارشناسان و تحلیلگران کسب کرده‌اند. اما بهتر است از همین الان جایگاه خود را در بازار مشخص کنید که آیا در دسته افراد تازه‌کاری قرار می‌گیرید که سودهای کلان را کسب کرده‌اید (شانس مبتدی) یا خیر. زیرا اتفاقا آن‌ها که در ابتدای کارشان شانس خوبی برای کسب سود به دست می‌آورند در ادامه بیشترین زیان‌ها را تجربه می‌کنند. این زیان‌ها البته منظور در کوتاه‌مدت نیست و اتفاقا در میان‌مدت این ضرر و زیان خود را نشان می‌دهد. علت رخداد چنین ریسک سنگینی برای این افراد این است که پیش‌فرض‌های ذهنی اشتباه از سهام و صعود همیشگی قیمت در ذهن آن‌ها شکل می‌گیرد و اگر به هر دلیل ورق بازار بچرخد آن‌ها تا مدت‌ها نخواهند پذیرفت که بازی آن‌ها تمام شده است و همچنان در حال وارد کردن پول جدید یا بازی روی سودهای قبلی خود هستند و در همین مدت که در توهمات پیشین به سر می‌برند شاید بیش از آن‌چه سود کرده‌اند را از دست بدهند.

با این حال این موضوع نیز وجود دارد که رویه کنونی سهام تا به حدی پرالتهاب و با قدرت به کار خود ادامه می‌دهد و ارزش معاملات بیش از 4 هزار میلیارد تومانی مدت زمان کسب سودهای با شانش مبتدی را بیشتر و بیشتر کند و همین موضوع هم بر تعداد افراد و هم بر شکل‌گیری توهم اشتباه از دانش خود اثر خواهد گذاشت. اما به هر حال با هر میزان سودی که در ماه‌های گذشته کسب کرده‌اید یا در هر سهمی سهام‌دار بوده‌اید نیم‌نگاهی نیز به این موضوع داشته باشید.

مارگزیده و ترس از ریسمان سیاه و سفید

در بخش قبل اشاره شد که اتفاقا تازه‌کاران سودهای به مراتب بیشتری را کسب کرده‌اند اما چرا نباید تحلیلگران و قدیمی‌ترهای بازار چنین سودهایی بی حساب و کتابی کسب کنند. چرا افراد مبتدی به راحتی در سهامی هستند که ناگهان چند ده درصد رشد می‌کند اما به ندرت یک معامله‌گر با تحلیل مشخص در این بخش مشاهده می‌شود. اتفاقا نکته به همین‌جا باز می‌گردد که بسیاری از این سودها به واسطه رشد قیمتی سهام به دست آمده حساب و کتاب مشخصی ندارد. یک تحلیلگر حساب می‌کند و از مفاهیم مختلف برای پیدا کردن سهام کمک می‌گیرد. یک تحلیلگر تنها بر اساس گفته یک نفر با دلایل واهی که در بازار برای خرید یک سهم مطرح می‌شود به خرید نمی‌پردازد.

ذهن یک تحلیلگر به نوعی بر اساس تجربیات وی شرطی شده است. در نتیجه این تحلیلگر اتفاقاتی که در سال‌های دور و نزدیک در بازار سهام ایران و حتی دنیا رخ داده را هر روز مرور می‌کند. این تحلیلگر نمی‌تواند آن‌چه بر بورس تهران پس از سال 92 گذشت را فراموش کند. این تحلیلگر نمی‌تواند صورت‌های مالی بانک‌ها را معیاری برای تحلیل قرار دهد زیرا به صورت مشخص اتفاقاتی که در سال‌های 94 و 95 که حتی به سال‌های بعد نیز کشیده شد را نمی‌تواند از ذهن پاک کند. ریزش‌های عجیب قیمتی پس از توقف نمادهای بانکی از نتایج این اتفاقات بود. این تحلیلگر ریزش دسته‌جمعی سهام پالایشی در آخرین روز معاملاتی سال 93 را ذهن دارد (بعضا تا بیش از 60 درصد) و همچنان نسبت به رویه نرخ‌گذاری‌ پالایشی‌ها تردید دارد و ریسک نوسان قیمت نفت و فرآورده‌ها در بازار جهانی را لحاظ می‌کند.

این تحلیلگر یکی از جرقه‌های نزول شاخص سهام در سال 92 که در بررسی بودجه سال 93 رقم خورد (جهش قیمت خوراک پتروشیمی‌ها) را در ذهن دارد و گرچه دولت در شرایط کنونی بنا دارد همچنان انرژی را به تولید همچنان ارزان اعطا کند اما ریسک اثر افزایش هزینه انرژی در صورت‌های مالی را همچنان در ذهن دارد. این تحلیلگر خاطرات تلخ آکنتور و افتضاحی که در بورس تهران به دنبال توهمات یک شخص (مدیرعامل کنتورسازی ایران) رقم خورد را نمی‌توان به صورت کامل حذف کند. این تحلیلگر اتفاقاتی که در سهام برخی از شرکت‌ها رخ داد و سرانجام این افراد با بدهی‌های سنگین و سهام بادکرده‌ای که بابت بدهی به کارگزاری‌ها رسید در ذهن دارد (اتفاقاتی که برای شرکت آذرآب رخ داد). این موارد و سایر موارد این‌چنینی در بورس تهران و همچنین در بورس‌های جهانی رخ داده که با مطالعه به دست آمده است. برخی از اتفاقات شاید برای بسیاری قابل درک نباشد اما برخی رخدادها چه در داخل یا بازار سهام دیگر کشورها رخ داده که باعث می‌شودکه نقاط ریسک در ذهن یک تحلیلگر را همیشه زنده بماند. شاید به قولی بتوان گفت که تحلیلگران مارگزیده‌هایی هستند که از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسند. حال این‌که این ریسک‌ها ممکن است در نتیجه تجربیات آن‌ها یا آموخته‌های آن‌ها از واقعیت‌های اقتصادی شکل گرفته باشد. بر این اساس گرچه می‌دانند فضای بازار بر محوری است که با نقدینگی عظیم اتفاقا بازار پایه بیشترین سود را به همراه دارد اما تجربیات وی به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد مانند یک معامله‌گر عادی و تازه‌کار به نوسان قیمتی سهام در بازار پایه یا سهام با حباب مشخص و سایر موارد نگاه کند.

بر همین اساس است فردی که اتفاقا آگاهی کمتری از گذشته داشت احتمالا می‌توانست سود بیشتری را در دوره اخیر کسب کند. بار دیگر به عموم معامله‌گران توصیه می‌کنیم کمی فضا را جدی‌تر گرفته و اگر تحلیلگری نسبت به ریسک‌ها هشدار می‌دهد به موارد توجه داشته باشند. اگر نقد منطقی به تحلیل‌ها دارید مطرح کرده و سعی در پاسخ سوالات باشید اما واقعا این موضوع را در نظر بگیرید که شاید علت این‌که به راحتی و بدون استرس سودهای کلانی را کسب کرده یا کسب می‌کنید دقیقا به عدم آگاهی از مفهوم سهام و سرمایه‌گذاری مرتبط است. البته بودند بسیاری از تحلیلگران که با درک شرایط کنونی سعی کرده که با رعایت اصول خود در عین حال بیشترین سود را کسب کنند.

عناوین برگزیده
کاش نمی‌دیدمت!
یادداشت علیرضا مخبر دزفولی قائم‌مقام مدیرعامل در امور ستادی و مسوولیت‌های اجتماعی شرکت فولاد خوزستان

کاش نمی‌دیدمت!